طنزنامه خلقت!



خدا سگ را آفرید و به او  گفت:

 تو نگهبان خانه انسان خواهی بود

و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.

تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد

و سی سال زندگی خواهی کرد.

تو یک سگ خواهی بود.

 

excited alert puppy wagging
his tail with a bone in his mouth 


سگ به خداوند پاسخ  داد:

خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.

کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم

و خداوند آرزوی سگ را برآورد...

خدا میمون را آفرید و به  او گفت:

و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید

و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد

و بیست سال عمر خواهی کرد.

و یک میمون خواهی بود.
  میمون به خداوند پاسخ  داد:

بیست سال عمری طولانی است،

من می خواهم ده سال عمر کنم.

و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.


و سرانجام خداوند انسان را آفرید

و  به او گفت: تو انسان هستی.

تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.

تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی

و سروری همه موجودات را برعهده بگیری

و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.

و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

 

انسان گفت:سرورم!

گرچه من دوست دارم انسان باشم،

اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.

آن سی سالی که خر نخواست ،

آن پانزده سالی که سگ نخواست

و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند،

به من بده.


و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد...

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند !!
 

و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی

 

می کند ، و مثل خر بار می برد
 
 

و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که

در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!

 

و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به

خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم

کند...!!!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 8:30 PM | نویسنده : Ali |